lundi 1 janvier 2007

.................قسمت اول - یک شعر از 11 ساله پیش -


.........در آن دور دست مردی بر روی برگها راه می رود

صدای خش خش برگها

..........

پیرزن آرام می آید

...

باز در آن دور دست غنچه ای در حسرت یک سبد

سبد در حسرت دستهای دخترک

و دستهای دخترک در حسرت یک بوسه

.........

تک کلام یک گل رز , افسانه باد با آب دیواره افسون سنگ

گریه مهتاب با شب

درگیری آزادی با اسارت

درگیری کلام با مزاج شاعر

................

فتح قلعه دل با یک بوسه

فتح یک بنفشه با دست باغبان

فتح زندگی با شاپرک

فتح یک نیاز با محبت با کنایه

..............

دشت را دیدم

سایه را دیدم

تاریکی شب را دیدم

................... و بشر غلتان در آن
تاریخ نگارش 15/12/74