samedi 7 juillet 2007


نگاش می کردی یه گردی بیشتر نبود شاید هم شبیه توپ نبود
کمی کج و کوله ........................
آخه می دونی همه شون رو با پرگار نمی کشن
یعنی اصلا کشیدنی نیست .................
مثل همه موجودات که ظاهری شبیه به هم دارند .
سر . دست و تنه و پا ..................
فقط با این تفاوت بعضی هاشون آدم و بعضی های دیگه آ-دم .....
تازه وقتی می شکافیشون می فهمی که ای بابا یکی نبودن که چند تا بودن
مثل همین زردی خودمون که بهش می گن نارنگی .. نه نا-رنگی.....
چون...................
تا بازش می کنی علاوه بر بوش که رسوات می کنه..
مزش که دهانت رو آب می اندازه........
توش پره پره است و هر پره دنیایی جدا ........
مثل ما آدم ها که اسمه هممون آدمه و هر کدوم یه دنیا مستقل...
یکی فرانسه یکی انگلیس ..........
یکی می خواد بره کانادا و یکی می خواد بره آمریکا.......
یکی خواب دکتری خوندن می بینه و یکی خواب جراح شدن.....
حالا این وسط کی خواب و درست تعبیر می کنه و احساسش بیشتره....
خودش حکایتی ست گفتنی....
حالا اگه من این یکی پره را بذارم تو کانادا .....
و یکی را هم به خاطره تو بذارم آمریکا......
احساس رو هم بذاریم وسط............
اون وقت اسم این پره ها چیه.....
همون نارنگی نازنین........
آره نازنین نارنگی............
پس نارنگی گرد و پر پر همون نارنگی می مونه .....
چون به نارنگی بودن خودش ایمان داره........
مثله آ-دم که وقتی می شکا فیه و جراحیش می کنی می شه
همون آدمی که تو انگلیسه
همونی که قبلا فنلاند بوده و قبلش ایران و قبل اون تو دل مادرش.....
خوبه همه نارنگی باشیم و بمونیم نه.........
برای دوست خوب و جدیدم س-م-ا