lundi 26 février 2007

يادم باشد


این شعر رو خیلی از بچه ها گذاشتند و من اصل شعر رو می گذارم تا بشنوید!... روح خوانندش شاد
يادم باشد : حرفي نزنم که دلي بلرزد و خطي ننويسم که کسي را آزار دهد
،يادم باشد : که روز و روزگار خوش است و تنها دل من است که دل نيست
،يادم باشد : جواب کينه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگي را با کمتر از صداقت ندهم
،يادم باشد : بايد در برابر فرياد ها سکوت کنم و براي سياهي ها نور بپاشم
،يادم باشد : از چشمه ، درس خروش بگيرم و از آسمان ، درس پاک زيستن،يادم باشد سنگ خيلي تنهاست، بايد با او هم لطيف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
،يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام نه براي تکرار اشتباهات گذشته ! ..
.يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردي که از سازش عشق مي بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد !
يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر کسي فقط به دست خودش باز مي شود ،و يادمان باشد هيچگاه از راستي نترسيم !
يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ...
Listen to real sing

mardi 13 février 2007

سپندارمذگان


در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والنتاین فرنگی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته است.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می‌‌کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به‌عنوان نماد عشق می‌‌پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌‌شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌‌شد، جشنی ترتیب می‌‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می‌‌گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می‌‌گرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می‌‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌‌گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان‌بینی ایرانیان باستان است.ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم. به امید آن روز.

lundi 12 février 2007

Special Valentin Time


A successful man is one who makes more money than his, Wife can spend.
A successful woman is one who can find such a man….
To be happy with a man you must understand him a lot.
And love him a little.
To be happy with a woman you must love her a lot and try not to understand her at all.
Married men live longer than single men, but married men are a lot more willing to die.
Any married man should forget his mistakes-there’s no use in two people remembering the same thing.
A woman marries a man expecting he will change but he doesn’t.
A man marries a woman expecting that she won’t change, and she does…
A woman has the last word in any argument any thing a man says after that is the beginning of a new argument.
There are 2 times a man doesn’t understand a woman-before marriage and after marriage.

mardi 6 février 2007

بزرگترين




بزرگترين حادثه:تولد
بزرگترين ثروت:جواني


بزرگترين خاطره:اشنايي
بزرگترين تجربه:عشق
.بزرگترين ارزو:وصال
بزرگترين نعمت:خوشبختي


.بزرگترين غم :بي وفايي
بزرگترين درد :جدايي


بزرگترين اندوه :مرگ
بزرگترين بلا :نااميدي

samedi 3 février 2007

پرویز یاحقی


می خواستم بگوییم : روح ملکوتی پرویز یاحقی به ملکوت اعلا رفت اما نگفتم
چرا که : یاحقی گوهری است که از دایره کون و مکان بیرون است .