samedi 7 juillet 2007


نگاش می کردی یه گردی بیشتر نبود شاید هم شبیه توپ نبود
کمی کج و کوله ........................
آخه می دونی همه شون رو با پرگار نمی کشن
یعنی اصلا کشیدنی نیست .................
مثل همه موجودات که ظاهری شبیه به هم دارند .
سر . دست و تنه و پا ..................
فقط با این تفاوت بعضی هاشون آدم و بعضی های دیگه آ-دم .....
تازه وقتی می شکافیشون می فهمی که ای بابا یکی نبودن که چند تا بودن
مثل همین زردی خودمون که بهش می گن نارنگی .. نه نا-رنگی.....
چون...................
تا بازش می کنی علاوه بر بوش که رسوات می کنه..
مزش که دهانت رو آب می اندازه........
توش پره پره است و هر پره دنیایی جدا ........
مثل ما آدم ها که اسمه هممون آدمه و هر کدوم یه دنیا مستقل...
یکی فرانسه یکی انگلیس ..........
یکی می خواد بره کانادا و یکی می خواد بره آمریکا.......
یکی خواب دکتری خوندن می بینه و یکی خواب جراح شدن.....
حالا این وسط کی خواب و درست تعبیر می کنه و احساسش بیشتره....
خودش حکایتی ست گفتنی....
حالا اگه من این یکی پره را بذارم تو کانادا .....
و یکی را هم به خاطره تو بذارم آمریکا......
احساس رو هم بذاریم وسط............
اون وقت اسم این پره ها چیه.....
همون نارنگی نازنین........
آره نازنین نارنگی............
پس نارنگی گرد و پر پر همون نارنگی می مونه .....
چون به نارنگی بودن خودش ایمان داره........
مثله آ-دم که وقتی می شکا فیه و جراحیش می کنی می شه
همون آدمی که تو انگلیسه
همونی که قبلا فنلاند بوده و قبلش ایران و قبل اون تو دل مادرش.....
خوبه همه نارنگی باشیم و بمونیم نه.........
برای دوست خوب و جدیدم س-م-ا

dimanche 20 mai 2007

قضیه مثله هندوان


یکی از دوستان قدیم و شاید دوشمن چندی پیش و منظور همین از یاد رفته امروز
سخنی گفت که جای
بحث دارد
معتقد بود بعضی آدم ها خیلی بو می دن البته این بو به خاطره یه اصل مهم بود اونم اصل
حالا می گم
آقا جان چرا عجله می کنی با قیشو بخون
قضیه مثله هندوانه می مونه فقط با این تفاوت که دیگه شرطه چاقوئی در کار نیست
آره جونم
دو هندوانه داریم سبز اونم از اون خوشگلاش
یکی موقعه حمل میوفته تو جایگاه آقا گوسفنده و کمی بو می گیره
و اون یکی تو جای خودش می مونه
دم مغازه آقا میوه فروش
مشتری جوون که خدا بده برکت سی وسه ساله می زد این دو تا هندوانه قصه ما را بر می داره
می گه آقا بو می ده این نمی خوامش اون یکی رو فقط می برم
خلاصه آقا میوه فروش حسابش و می گیره
چون خسته شده بوده همون جا هندوانه بد بو رو قاچ می کنه
عجب هندوانه قرمز و ترد و شیرینی نه به اون بو نه به این مزه به نازم خدا رو
ولی مشتری قصه ما وقتی هندونش قاچ می کنه می بینه
آی دله غافل توش کپ زد و کثیف و کرمیه
به قوله خودم قبل از اینکه بگیم بد بو یا خوش بو می گیم هندوانه
همونطور که قبل از سیاه یا سفید می گیم آدم
خلاصه که اینطوری خدا همه را به صراط المستقیم هدایت کنه
من خودم به شخصه یه دختر کوچولوء سیاه دارم ولی شوهرم سیاه نیست
بابا عرق ملی را بنازم
ای ول دمه همه قییییییییژ

samedi 5 mai 2007

Savoir Aimer


Savoir sourire,

Ą une inconnue qui passe,

N'en garder aucune trace,

Sinon celle du plaisir Savoir aimer

Sans rien attendre en retour,

Ni égard, ni grand amour,

Pas même l'espoir d'être aimé,

{Refrain:}

Mais savoir donner,

Donner sans reprendre,

Ne rien faire qu'apprendre Apprendre à aimer,

Aimer sans attendre,

Aimer à tout prendre,

Apprendre à sourire,

Rien que pour le geste,

Sans vouloir le reste

Et apprendre à Vivre Et s'en aller.

Savoir attendre,

Goûter à ce plein bonheur

Qu'on vous donne comme par erreur,

Tant on ne l'attendait plus.

Se voir y croire pour tromper la peur du vide

Ancrée comme autant de rides

Qui ternissent les miroirs

{Refrain}

Savoir souffrir En silence,

sans murmure,

Ni défense ni armure Souffrir à vouloir mourir

Et se relever Comme on renaît de ses cendres,

Avec tant d'amour à revendre Qu'on tire u ...

lundi 9 avril 2007

زیبای من


دستان مهربانش...
بوسه های گرمش........
و آن نگاه پر از زندگیش .....
باد نوازش صدایش را تا دور دستها می برد....
و برگ گل با شبنم صبحگاهی روی اشعه آفتاب آنها را حک می کند..
پروانه با بالهایش نیایش صبحش را با خود به دشت می برد...
و بلبل با صدای ملیحش آنها را سر مشق روز می کند.......
روز با نگاه پاک طاهره آغاز می شود..
و دقایق لحظه شماری شب را می کنند ...........
مهتاب به روی زیبای طاهرش می تابد ...
واز شرم در ابر آسمان پنهان می شود...............
......
دستهایش در دستانم
و نگاهش به آسمان
زیبای من طاهره صالح من
دوستت دارم

dimanche 11 mars 2007

هر يك از "سين" هاي سفره هفت سين نماد چه چيزی هستند ؟












نوروز بزرگترين جشن ملى ايرانيان سابقه اى هزاران ساله دارد. از گذشته هاى دور آريايى هاى ساكن در فلات ايران روز اول سال و آغاز بهار را به برگزارى مراسم ويژه و توأم با سرور و شادمانى اختصاص مى دادند. برخى پژوهشگران ، ريشه تاريخى اين جشن را به »جمشيد پيشدادى» نسبت مى دهند و نوروز را »نوروز جمشيدى» مى خوانند.
اين گروه معتقدند كه جمشيدشاه بعداز يك سلسله اصلاحات اجتماعى بر تخت زرين نشست و فاصله بين دماوند تا بابل را در يك روز پيمود و آن روز (روز هرمزد) از فروردين ماه بود. چون مردم اين شگفتى از وى بديدند جشن گرفتند و آن روز را »نوروز» خواندند. اما عاملى كه »نوروز» را از ديگر جشن هاى ايران باستان جدا كرد و باعث ماندگارى آن تا امروز شد، «فلسفه وجودى نوروز» است: زايش و نوشدنى كه همزمان با سال جديد در طبيعت هم ديده مى شود.
دكتر ميرزايى جامعه شناس در اين باره مى گويد: «يكى از نمودهاى زندگى جمعى، برگزارى جشن ها و آيين هاى گروهى است، گردهم آمدن هايى كه به نيت نيايش و شكرگزارى و يا سرور و شادمانى شكل مى گيرن. برهمين اساس جشن‌ها و آيين‌هاى جامعه ايران را هم مى توان به سه گروه عمده تقسيم بندى كرد: جشن ها و مناسبت‌هاى دينى و مذهبى - جشن هاى ملى و قهرمانى و جشن هاى باستانى و اسطوره‌اى. جامعه ايران در گذشته به شادى به عنوان عنصر نيرو دهنده به روان انسان، توجه ويژه‌اى داشتند. آنها براساس آيين زرتشتى خود چهار جشن بزرگ و ويژه تيرگان ، مهرگان ، سده و اسپندگان را همراه با شادى و سرور و نيايش برگزار مى كردند.
دراين بين نوروز بنا به اصل تازگى بخشيدن به طبيعت و روح انسان همچنان پايدار ماند. گرچه باتوجه به قانون تغيير پديده هاى فرهنگى ، نوروز هم ناگزير نسبت به گذشته با دگرگونى هايى همراه است.
به هرحال در آيين‌هاى باستانى ايران براى هر جشن «خوانى» گسترده مى‌شد كه داراى انواع خوراكى‌ها بود. خوان نوروزى «هفت سين» نام داشت و مى‌بايست از بقيه خوانها رنگين تر باشد.
اين سفره مــعــمـولاً چـندســاعــت مانــده به زمان تـــحويل ســـــال نو آمـــاده بود و بر صفحه اى بلندتر از سطح زمين چيده مى شد. همچنين ميزدپان (MAYZADPAN) به منظور پخش كردن خوراكى‌ها در كنار سفره گماشته مى‌شد. اين خوان نوروزى برپايه عدد مقدس هفت بنا شده بود. توران شهريارى، سخنران جامعه زرتشتى معتقد است: «تقدس عدد هفت از آيين مهر يا ميتراست و به سالهاى دور باز مى گردد. در اين آيين هفت مرحله وجود داشت براى اينكه انسان به مقام عالى و آسمانى برسد. پس عدد هفت از پيش از زرتشت براى انسان عزيز بوده و در آيين هاى مختلف و به نمادهاى گوناگون ديده مى شود، مانند هفت آسمان، هفت دريا، هفت گياه و...» همچنين اسناد تاريخى از برپايى سفره هفت سين به ياد هفت امشاسپندان خبر مى دهند؛ طبق اين اسناد، هفت امشاسپندان مقدس عبارت بودند از:
اهورامزدا(به معنى سرور دانا)، و هومن (انديشه نيك ) ، ارديبهشت (پاكى وراستى )، شهريور (شهريارى آرزو شده با كشور جاودانى )، سپندارمزد (عشق و پارسايى ) ، خرداد (رسايى و كمال ) و امرداد (نگهبان گياهان).
اما در بسيارى از منابع تاريخى آمده است كه «هفت سين» نخست «هفت شين» بوده و بعدها به اين نام تغيير يافته است.
شمع، شراب ، شيرينى ، شهد (عسل) ، شمشاد، شربت و شقايق يا شاخه نبات، اجزاى تشكيل دهنده سفره هفت شين بودند. برخى ديگر به وجود «هفت چين» در ايران پيش از اسلام اعتقاد دارند. سخنران جامعه زرتشتى در اين باره مى گويد: «در زمان هخامنشيان در نوروز به روى هفت ظرف چينى غذا مى‌گذاشتند كه به آن هفت چين يا هفت چيدنى مى گفتند. بعدها در زمان ساسانيان هفت شين رسم متداول مردم ايران شد و شمشاد در كنار بقيه شين هاى نوروزى، به نشانه سبزى و جاودانگى برسر سفره قرارگرفت. بعد از سقوط ساسانيان وقتى كه مردم ايران اسلام را پذيرفتند، سعى كردند كه سنت‌ها و آيين‌هاى باستانى خود را هم حفظ كنند.
به همين دليل، چون در دين اسلام «شراب» حرام اعلام شده بود، آنها، خواهر و همزاد شراب را كه »سركه» مى شد انتخاب كردند و اينگونه شين به سين تغيير پيداكرد.» البته در اين‌باره تعابير مختلفى وجوددارد. چنانچه در كتاب فرورى آمده است: كه در روزگار ساسانيان، قابهاى زيباى منقوش و گرانبها از جنس كانولين، از چين به ايران وارد مى‌شد. يكى از كالاهاى مهم بازرگانى چين و ايران همين ظرف‌هايى بود كه بعدها به نام كشورى كه از آن آمده بودند «چينى» نام گذارى شد و به گويشى ديگر به شكل سينى و به صورت معرب «سينى» در ايران رواج يافتند. به هرروى خوراكى‌هاى خاصى بر سفره هفت سين مى‌نشينند كه عبارتند از: سيب، سركه، سمنو، سماق، سير، سنجد و سبزى (سبزه)
خوراكى هايى كه به نيت هاى گوناگون انتخاب شده اند:
سمنو: نماد زايش و بارورى گياهان است و از جوانه هاى تازه رسيده گندم تهيه مى شود. سيب: هم نماد بارورى است و زايش. درگذشته سيب را درخم هاى ويژه اى نگهدارى مى كردند و قبل از نوروز به همديگر هديه مى دادند. مى گويند كه سيب با زايش هم نسبت دارد، بدين صورت كه اغلب درويشى سيبى را از وسط نصف مى كرد و نيمى از آن را به زن و نيم ديگر را به شوهر مى داد و به اين ترتيب مرد از عقيم بودن و زن از نازايى رها مى شد. سنجد: نماد عشق و دلباختگى است و از مقدمات اصلى تولدو زايندگى. عده اى عقيده دارند كه بوى برگ و شكوفه درخت سنجد محرك عشق است! سبزه: نماد شادابى و سرسبزى و نشانگر زندگى بشر و پيوند او با طبيعت است. درگذشته سبزه ها را به تعداد هفت يا دوازده كه شمار مقدس برج هاست در قاب هاى گرانبها سبز مى كردند. در دوران باستان دركاخ پادشاهان ۲۰ روز پيش ازنوروز دوازده ستون را از خشت خام برمى آوردند و بر هريك از آنها يكى از غلات را مى كاشتند و خوب روييدن هريك را به فال نيك مى گرفتند و برآن بودند كه آن دانه درآن سال پربار خواهدبود. در روز ششم فروردين آنها را مى چيدند و به نشانه بركت و بارورى در تالارها پخش مى كردند. سماق و سير نماد چاشنى و محرك شادى در زندگى به شمار مى روند. اما غير از اين گياهان و ميوه هاى سفره نشين، خوان نوروزى اجزاى ديگرى هم داشته است: دراين ميان « تخم مرغ» نماد زايش و آفرينش است و نشانه اى از نطفه و نژاد. «آينه» نماد روشنايى است و حتماً بايد در بالاى سفره جاى بگيرد. «آب و ماهى» نشانه بركت در زندگى هستند. ماهى به عنوان نشانه اسفندماه بر سفره گذاشته مى شود. و «سكه» كه نمادى از امشاسپند شهريور (نگهبان فلزات) است و به نيت بركت و درآمد زياد انتخاب شده است.
شاخه هاى سرو، دانه هاى انار، گل بيدمشك، شير نارنج، نان و پنير، شمعدان و... را هم مى توان جزو اجزاى ديگر سفره هفت سين دانست. «كتاب مقدس» هم يكى از پايه هاى اصلى خوان نوروزى است و براساس آن هرخانواده اى به تناسب مذهب خود، كتاب مقدسى را كه قبول دارد بر سفره مى گذارد.
چنانچه مسلمانان قرآن، زرتشتيان اوستا و كليميان تورات را بر بالاى سفره‌هايشان جاى مى‌دهند. بر سر سفره زرتشتيان دركنار اسپند و سنجد، « آويشن» هم ديده مى شود كه به گفته موبد فيروزگرى خاصيت ضدعفونى كننده و دارويى دارد و به نيت سلامتى و بيشتر به حالت تبريك بر سر سفره گذاشته مى شود.
در هرصورت او پيروز است و نامش خجسته است و از نزد خدا مى آيد و خواهان نيك‌بختى است و با تندرستى و گوارايى وارد شده
است و سال نو را به همراه آورده است!


برخیز که می‌رود زمستان
بگشای در سرای بستان
نارنج و بنفشه بر طبق نه
منقل بگذار در شبستان
وین پرده بگوی تا به یک بار
زحمت ببرد ز پیش ایوان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می‌کند گل افشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
آواز دهل نهان نماند
در زیر گلیم و عشق پنهان
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
بس جامه فروختست و دستار
بس خانه که سوختست و دکان
ما را سر دوست بر کنارست
آنک سر دشمنان و سندان
چشمی که به دوست برکند دوست
بر هم ننهد ز تیرباران
سعدی چو به میوه می‌رسد دست
سهلست جفای بوستانبان






samedi 10 mars 2007

نوروز






















English Source

Norouz (aussi transcrit Noe-Rooz, Norouz, Norooz, Noruz, Novruz, Noh Ruz, Nauroz, Nav-roze, Navroz, Náw-Rúz or Nowrouz et en Persan نوروز) est la fête traditionnelle Iranienne célébrant le nouvel an du calendrier iranien (premier jour du printemps). La fête est célébrée par certaines communautés le 21 mars, et par d'autres le jour de l'équinoxe vernal, qui a lieu le 20, 21 ou 22 mars.
Le mot vient de l'Avestique nava=nouveau + rəzaŋh=jour/lumière du jour signifiant "nouveau jour/lumière" et qui a toujours le même sens en Persan ((no=nouveau + rouz=jour signifiant "nouveau jour")
Norouz est célébré depuis au moins 3000 ans et est profondément enraciné parmi les rituels et les traditions du Zoroastrisme. Aujourd'hui, la fête de Norouz est célébrée dans de nombreux pays qui ont été des territoires ou qui ont été influencé par l'Empire Perse: en dehors de l'Iran, on peut citer l'Irak, l'Afghanistan, des parties du Moyen-Orient aussi bien que dans les ex-républiques soviétiques du Tadjikistan, de l'Ouzbekistan, de l'Azerbaïdjan, du Kazakhstan, et du Kyrgyzstan. La fête est aussi célébrés par les Parsis zoroastriens en Inde et en Turquie, où il est appelé Nevruz en Turc et Newroz en Kurde.
Dans la plupart des pays, on accompagne la fête par un ''Norouz Mubarak (mubarak: félicitations). En Turquie, on dit Biramuz Mubarak (en Turc) ou Cejna we pîroz be(en Kurde).
La suivants de la variante Fasli du calendrier Zoroastrien célèbrent aussi Norouz comme le premier jour de l'année nouvelle. D'autres variantes du calendrier Zoroastrien célèbrent deux fois Norouz, une fois en tant que Jamshedi Navroz le 21 mars en tant que début du printemps, et un second Norooz a lieu, en juillet/aout (voir Calendrier zoroastrien), en tant que veille de l'année nouvelle ou jour de l'an. Le fait que ce second Norouz soit célébré en tant que dernier jour de l'année (contrairement à ce qu'on pourrait penser d'un terme qui signifie "nouveau jour") pourrait être du au fait que dans la Perse antique le jour commençait au coucher du soleil, alors qu'ultérieurement, les Perses pensaient que le jour commençait au lever du soleil.
La foi bahá’íe, une religion qui trouve ses origines en Iran, célèbre aussi ce jour (son nom est alors "Naw Rúz") en tant que fête religieuse marquant non seulement la nouvelle année selon le calendrier Bahá'í, mais aussi la fin de leur jeûne de 19 jours. Les Bahá'ís persans suivent toujours les coutumes iraniennes associées avec le Norouz, mais les Bahá'ís du monde entier fêtent ce jour, en suivant plus ou moins leurs coutumes locales. Alors que Naw Rúz, d'après leurs écritures, tombe le jour de l'équinoxe vernal, les Bahá'ís le célèvrent le 21 mars, sans se soucier du jour précis où tombe l'équinoxe vernal. Les Bahá'ís doivent ce jour là suspendre leur travail ainsi que tout travail scolaire.
Dans les républiques ex-soviétiques d'Asie centrale, Norouz, le 21 ou 22 mars, est communément considéré comme le "nouvel an des musulmans" (entendre des ethnies de religion musulmane) et donne lieu à des festivités tant religieuses que profanes.
Alors que le calendrier Persan est très précis concernant le moment astronomique auquel la nouvelle année commence, la période de 24 heures pendant laquelle l'année astronomique commence est considérée comme Norouz.

Histoire
Le terme Norouz est apparu pour la première fois dans les documents de l'Empire Perse au second siècle avant notre ère, mais il y a des raisons de croire que la célébration est beaucoup plus vieille et qu'elle était déjà probablement un jour important pendant la dynastie Achéménide (vers 648 av. J-C - 330 av. J-C). Il a été suggéré que dans le célèbre complexe palatial de Persépolis, ou qu'au moins le palais de l'Apadana et "Palais aux cent colonnes" avaient été construits afin d'être utilisés spécialement pendant les célébrations de Norouz. Cependant, aucune mention du terme Norouz n'existe dans les inscriptions Achéménides.
Les plus anciennes mentions de Norouz remontent à l'époque Parthe/Arsacide (247 av. J-C - 224 av. J-C). Il y a des référence spécifiques à la célébration de Norouz pendant le règne de Vologès Ier (51 - 78 av. J-C), mais les détails ne sont pas cités.
Des détails substantiels sur la célébration de Norouz apparaissent après l'accession au trône d'Ardachîr Ier, fondateur de la dynastie Sassanide (224 - 650 de notre ère). Sous les rois Sassanides, Norouz était célébré comme le jour le plus important de l'année. La plupart des traditions royales de Norouz comme les audiences royales en public, les cadeaux et le pardon des prisonniers ont été établies pendant l'époque Sassanide et sont restés telles quelles jusqu'à l'époque moderne.
Norouz, de même que Sadeh (qui est célébré au milieu de l'hiver), a survécu dans la société après l'introduction de l'Islam en 650 apr. J-C D'autres célébrations comme Gahanbar et Mehragan ont été mises de côté ou ont seulement continué à être suivies par les Zoroastriens, qui les ont emmenées jusqu'en Inde. Norouz, cependant, était une fête très célébrée, même par ceux qui ont adopté l'Islam très tôt. Il reste des indications que les quatre grands caliphes ont présidé aux célébrations de Norouz, et que le jour était férié pendant la période Abbasside.
Après la chute du califat et la ré-émergence de dynasties perses comme les Samanides et les Bouyides, Norouz a été élevé à un niveau encore plus important. Les Bouyides ont fait revivre les anciennes traditions de l'époque Sassanide et ont restauré d'autres célébrations de moindre importance qui avaient été éliminé par le Califat. Même les envahisseurs Ottomans et Mongols n'ont pas tenté d'abolir Norouz au profit d'une autre célébration. Norouz est donc resté la principale fête des persans à la fois au niveau officiel et populaire. La dernière illustration remarquable de la stabilité de cette fête (d'origine païenne toutefois) est à la suite de l'avénement de la République Islamique. Le nouveau régime d'obédience religieuse voyait d'un mauvaise œil une celebration si grandiose et si populaire pour une fête non religieuse. Aucun effort n'est fait pour celebrer officiellement ce jour et un parallèle systématique est fait avec les martyres de la révolution et de la guerre. Après deux décénies, la volonté populaire a donné raison à l'Histoire. Norouz est de nouveau célebré en Iran encore plus faste que par le passé et de grands Haftsin ont fait leur apparition ces dernières années à l'initiative de la mairie de Téhéran dans les grandes places de la ville!

Chāhār Shanbe Sûri
Le dernier mercredi de l'année est célébré par les iraniens sous le nom de Chāhār Shanbe Sûri, moment où tout le monde sort dans la rue, fait des feux et saute par dessus en criant Zardie man az tou Sorkhie tou az man (littéralement: Je te donne ma couleur jaune, tu me donnes ta couleur rouge -celle du feu-, mais figurativement: je te donne ma pâleur - ou ma maladie-, je prends ta force - ta santé-.
Offrir des pâtisseries connues sous le nom de Ajile Moshkel Gosha est la façon de remercier pour la santé et le bonheur de l'année passée, tout en échangeant toute pâleur et tout mal restant pour la chaleur et les vibrations du feu.
D'après la tradition, les esprits des ancêtres rendent visite aux vivants les derniers jours de l'année, et beaucoup d'enfants s'entourent de draps, rejouant ainsi symboliquement les visites des morts. Il court aussi dans les rues en tapant sur des boîtes et des casseroles et frappent aux portes pour jouer des tours au gens. Ce rituel est appelé qashogh-zany (battage de cuillers) et symbolise le fait de chasser le dernier mercredi de malchance de l'année.
Il y a plusieurs autres traditions cette nuit là, dont les rituels de Kûzeh Shekastan, pendant lequel on casse des jarres en terre qui contiennent symboliquement la mauvaise fortune de quelqu'un, Fal-Gûsh ou l'art de la divination en écoutant les conversations des passants et le rituel de Gereh-gosha-î, faire un nœud dans un mouchoir ou un tissu et demander au premier passant de le défaire afin d'éloigner la malchance de quelqu'un.

Les Haft Sîn

Une table des Haft Sîn plus complète
La tradition principale de Norouz est la mise en place des Haft Sîn (هفت سین) -les sept 'S', sept objets dont le nom commence par la lettre S ou "sîn" (س) de l'alphabet Persan, qui sont sept objets spécifiques disposés sur une table correspondant aux sept créations et aux sept immortels les protégeant. Aujourd'hui, ils ont été un peu modifiés mais le symbolisme demeure. Chaque famille essaie de garder leur table des Haft Sîn la plus jolie possible, puisque le sens spirituel est aussi important que la façon dont ils sont disposés puisque les visiteurs voient cette disposition comme une réflexion de leur goûts.
La liste suivante est un exemple des objets servant à faire les Haft Sîn, bien qu'il n'y ait pas de consensus permettant de dire lesquels sont les sept concernés:
sabzeh - germes de blé, orge ou lentille poussant dans un plat (symbolisant la renaissance)
samanu - un gâteau très sucré fait de germe de blé (symbolisant l'abondance)
senjed - le fruit séché du jujubier (symbolisant l'amour)
sîr - ail (médecine)
sîb - pommes (beauté et bonne santé)
somaq - baies de sumac (la couleur du lever du soleil)
serkeh - vinaigre (l'âge et la patience)
sonbol - l'odorante fleur de Jacinthe (l'arrivée du printemps)
sekkeh - pièces (prospérité et santé)
Les autres objets sur la table peuvent inclure les suivants:
pâtisseries
bougies allumées (bonheur)
un miroir
des œufs peints, peut-être un pour chaque membre de la famille (fertilité)
un bol avec deux (ou plus) poissons rouges (vie)
un bol d'eau contenant une orange (la terre flottant dans l'espace)
eau de rose pour ses pouvoir magiques nettoyants
les couleurs nationales, pour la touche de patriotisme
un livre sacré (par exemple, le Coran, Kitáb-i-Aqdas, la Bible, la Torah ou l'Avesta) ou encore un livre de poésie (presque toujours le Shâh Nâmâ ou le divan d'Hafez)

Haji Firûz

Le traditionnel porteur des couleurs de Norouz est un personnage appelé Haji Pirûz, ou Hadji Firuz. Il symbolise la renaissance du dieu du sacrifice sumérien, Domuzi (Dumuzi, qui a donné son nom au mois hébreu de Tammuz), qui était tué à la fin de chaque année et renaissait pour le début de l'année nouvelle. Portant du maquillage noir et un costume rouge, Haji Pirûz chante et danse dans les rues avec tambourin et trompettes en distribuant ses bons vœux pour l'arrivée de la nouvelle année.
source: wikipedia

dimanche 4 mars 2007

Goodbye Orkut





So I am going out , because of different reasons, I will keep some memories from some friends and what they have wrote for me, but is it good to be still member or going out?!
right now I refuse it!


Sanaz: FRIENDS are like GOLD.Each one is Rich and they all last a life time,JUST LIKE YOU! (1/10/2007)

Farzaneh: azadeh,dokhtari ke ham soorate ziba dare, v az oon mohemtar ghalbe zibayee dare; faghat ye moshkele koochik dare, inke fekr mikone hame mesle khodeshan, azadeye aziz, ghadre khodeto bedoon, tu merite des meilleures ma belle, des Meilleures.... (12/10/2006)

Mahroo: azzi joone man inghadar mahe ke man nemidoonam az kodoom yeki az khoobiash begam faghat ino midoonam ke kheili ziaad doostesh daram.khodesham ino midooneh.mageh na khoshgelam? (10/8/2006)

Azadeh: Azi ye doost e nemoonas.... ma hamdigaro moddat e kheili kami az nazdik didim... shayad oon moghe ke hamo mididm kheili ham samimi naboodim... vali alan ke man vaghean niaaz be hamzaboon daram, Azi behtarin kasi e ke khoda baram ferestaade... :) kheili dooset daaram azizam... hamishe be khatere lotf haee ke be man o ariaan dari azat mamnoonam... miboosamet be omid e didaar... :) (7/29/2006)

Ali: نـفـس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالـم پیر دگرباره جوان خواهد شد ارغوان جام عقیقی به سمـن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد این تـطاول که کشید از غم هجران بلبـل تا سراپرده گـل نـعره زنان خواهد شد گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مـگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد ای دل ار عشرت امروز بـه فردا فـکـنی مایه نـقد بـقا را که ضـمان خواهد شد ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نـظر تا شب عید رمـضان خواهد شد گـل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد حافـظ از بـهر تو آمد سوی اقـلیم وجود قدمی نه به وداعش کـه روان خواهد شد (7/26/2006)

http://www.orkut.com/Profile.aspx?uid=4259243198399683015: من امشب هفت شهر آرزوهايم چراغان است زمين و آسمانم نور باران است كبوتر هاى رنگين بال خواهش ها بهشت پر گل انديشه ام را زير پر دارند صفاى معبد هستى تماشايى است زهر سو نوشخند اختران در چلچراغ ماه مى ريزد جهان در خواب تنها من در اين معبد در اين محراب دلم مى خواست بند از پاى جانم بازمى كردند كه من تا روى بام ابرها پرواز مى كردم از آنجا با كمند كهكشان تا آ سمان عرش مى رفتم
ghazaleh: in azade khonoom ham keee harchi begam azash kam goftaaam kheyli mehraboon kheyli kheyli khoshgel kheyli kheyli kheyli doost dashtani ______0000________________0000 ________00_________________________00 ______0_______________________________0 ____0__00000___00000___________________0 ___0__0000000_0000000___________________0 __0___000000000000000__000000000000000___0 _0_____0000000000000____0000000000000_____0 00______00000000000_______________________00 0_________0000000__________________________0 0___________000____________________________0 0____________0_____________________________0 0___________________________________________0 0__________________________________________0 0__________________________________________0 _0___________000____________000___________0 __0____________00000000000000____________0 ___00____________000____000____________00 _____0_____________000000____________0 _______00__________________________00 (6/10/2006)

♡♥تينا♥♡: ´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´´¶¶ (6/9/2006)

http://www.orkut.com/Profile.aspx?uid=4259243198399683015: در و ديوار دنيا رنگي ست . رنگ عشق . خدا جهان را رنگ كرده است . رنگ عشق . واين رنگ هميشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد . از هر طرف كه بگذري لباست به گوشه اي خواهد گرفت و رنگي خواهد شد . اما كاش چندان هم محتاط نباشي شاد باش و بي پروا بگذر خدا كسي را دوستتر دارد كه لباسش رنگي تر است (5/30/2006)

Ali: une fille exceptionnelle, rarement rencontré dans l'histoire, une génie si développé et sympathique. je t'adresse toute mes félicitations pour ton anniversaire. c'est une chance que tu est ma sœur et surtout une bonne amie. Joyaux anniversaire. onai keh francavi balad nistan, mitonan yad begiran (4/6/2006)

Soudeh: Azadeh joonam Doost e ghadimi e man bala berim, Paiin, biaym, bazam baham doost mimoonim. Doosesh daram kheili ziaddd (3/22/2006)
Hanieh::

ALLAH * . *.*. * . ** . *.*OPEN

** . *.*. * . * . * THE WINDOWS

* .. * . * ..* * . *.*. * OF HEAVEN

¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨) * . *.*LOOK TO ME

(¸.•´ (¸.•` *.*.*.** . *.*. *AND ASK ...

*(¨`•.•´¨) .*.*.*.*.* * . *.*. *WHAT IS YOUR

. * .`•.¸(¨`•.•´¨) * . * . * . * ...*DREAM .

* .*.. *`•.¸.•´* (¨`•.•´¨) * . *FOR

* .. *..(¨`•.•´¨). *`•.¸.•´* . *TODAY?

..* ... *`•.¸.•´ * *. * . * . * ... *I * . * . * . . * . *.*. * . * . *ANSWERED:

___00000___00000 *.*. * . * .. *ALLAH

__0000000_0000000. * . * . *TAKE

__0000 OOOO 00000. * . * . *CARE

___0000000000000 * . * . * . *OF

____00000000000 * . *. * . * .*PERSON

______0000000 * . *. * . * . * .. * . *.*THAT

________000 * . *. * . * ... * . *.*IS

_________0* . * .. ** .. * . *.*READING

* . * .. ** .. * . * . * . * . *.*THIS

.. * . (\ *** /) * . *.*.*TESTIMONIAL

.* . * ( \(_)/ ) * * .BECAUSE,

.* . * (_ /\ _) . *. * TIS PERSON IS

.* . * . /___\ * . . * . *SO *. * . * . * . . * *SPECIAL FOR ME

..... BECAUSE THE PERSON IS MY FRIEND (12/30/2005)

hodhod: belle gentille sociable souriate dynamique attention les garcons elle est toujours celiba!!!! (10/28/2005)
Atefeh: belle , sociale , gentille , simple ,lente, albateh hamei ina faght dar 2 ya 3 mored barkhord man ba azadeh jone .omidvaram hamishe movafagh bashe. (7/23/2005)

Saemeh: in azade khanoomi ke mibinid ye dokhtare shado ba mohebat , adam vaghati chehreye mehraboono jazabo hamishe khandoonesho mibine kolli enerji migire , aslan azade mosaviye ye gole enerjio hayajan ,ye dokhatre delsooz va fogholade bahoosh , valla har chi begam kam goftam ... azade joonam Je t'aime :x be behtariin arezooha baraye to miboosamet (2/3/2005

Ali: Je t'aime tellement que jamais, Elle est la meilleur soeur du monde: ___________0000000_____________0000000 _______00000000000000_______0000000000000 _____000000000000000000__000000000000000000 ___000000000000000000000000000000_______00000 __0000000000000000000000000000000_________0000 _0000000000000000000000000000000000________0000 _0000000000000000000000000000000000000_____0000 0000000000000000000000000000000000000000___00000 00000000000000000000000000000000000000000_000000 000000000000000000000000000000000000000000000000 000000000000000000000000000000000000000000000000 _0000000000000000000000000000000000000000000000 __00000000000000000000000000000000000000000000 ____0000000000000000000000000000000000000000 ______000000000000000000000000000000000000 _________000000000000000000000000000000 ____________000000000000000000000000 ______________00000000000000000000 _________________000000000000000 ___________________0000000000 _____________________000000 _______________ (1/25/2005)

Soudeh: Je t'aime. (11/21/2004)

Nasibeh: dear Azade! I was very surprised when I find you in Orkut and it remined me last memories. I'll be glad to be informed of you. (8/10/2004)

Yosra: azadeh is one of the best friend for me during 12 years.I admire her for her hardworking and her beliefe. (6/18/2004)


With all of the best memorise , the meeting, finde new friends, feeling love , and say goodbye,

and I will be always in LOVE...!


I LOVE U! and I give u a rose , a red one, and dont forget , that , Life is so strange and it has a lot of lovely things...!For being in love change the way that you see the world, with loving eyes all of the world would be lovely...!


I am with you...! Goodbye, and Farewell...!

vendredi 2 mars 2007

دوست آبکی


بعضی ها تازگی ها شماره تلفن مردم رو با آدرسه یاهو رو خیرات می کنند اونوقت اسمشون رو می ذارند دوست شاید هم قبلا دوست بودند و الان فارغ
.......................... خلاصه که این نوعش رو ندیده بودیم
0618*****3007 می گه اسمم سیاوشه شماره تلفن

دوست دارم ولی حاضر نیستم بگم کی شمارت رو داده
......................... اینم دوستی خاله خرسه
ما نه دوستی این آدم رو می خواهیم نه او نی که از دوستی ما سوء استفاده می کند
ما را بخیر شما را به سلامت
ولی یه چیزه مفید داشت حالا چون شمایید دو تا
یکی اینکه شد موضوعه بحث ما
یکی دیگه هم اینکه حتی به دوستان خود هم اطمینان نکنید حتی شما دوست عزیز

lundi 26 février 2007

يادم باشد


این شعر رو خیلی از بچه ها گذاشتند و من اصل شعر رو می گذارم تا بشنوید!... روح خوانندش شاد
يادم باشد : حرفي نزنم که دلي بلرزد و خطي ننويسم که کسي را آزار دهد
،يادم باشد : که روز و روزگار خوش است و تنها دل من است که دل نيست
،يادم باشد : جواب کينه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگي را با کمتر از صداقت ندهم
،يادم باشد : بايد در برابر فرياد ها سکوت کنم و براي سياهي ها نور بپاشم
،يادم باشد : از چشمه ، درس خروش بگيرم و از آسمان ، درس پاک زيستن،يادم باشد سنگ خيلي تنهاست، بايد با او هم لطيف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
،يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام نه براي تکرار اشتباهات گذشته ! ..
.يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردي که از سازش عشق مي بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد !
يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر کسي فقط به دست خودش باز مي شود ،و يادمان باشد هيچگاه از راستي نترسيم !
يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ...
Listen to real sing

mardi 13 février 2007

سپندارمذگان


در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از روز والنتاین فرنگی. این روز «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان» نام داشته است.
در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می‌‌کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به‌عنوان مثال روز اول «روز اهورامزدا»، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم «سپندارمذ» بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به‌عنوان نماد عشق می‌‌پنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌‌شده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌‌شد، جشنی ترتیب می‌‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می‌‌گرفت. همین طور روز پنجم هر ماه سپندارمذ یا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشنی با همین عنوان می‌‌گرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می‌‌کردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه می‌‌دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می‌‌کردند.
ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن می‌‌گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می‌‌گذرانده اند. این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهان‌بینی ایرانیان باستان است.ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم. به امید آن روز.

lundi 12 février 2007

Special Valentin Time


A successful man is one who makes more money than his, Wife can spend.
A successful woman is one who can find such a man….
To be happy with a man you must understand him a lot.
And love him a little.
To be happy with a woman you must love her a lot and try not to understand her at all.
Married men live longer than single men, but married men are a lot more willing to die.
Any married man should forget his mistakes-there’s no use in two people remembering the same thing.
A woman marries a man expecting he will change but he doesn’t.
A man marries a woman expecting that she won’t change, and she does…
A woman has the last word in any argument any thing a man says after that is the beginning of a new argument.
There are 2 times a man doesn’t understand a woman-before marriage and after marriage.

mardi 6 février 2007

بزرگترين




بزرگترين حادثه:تولد
بزرگترين ثروت:جواني


بزرگترين خاطره:اشنايي
بزرگترين تجربه:عشق
.بزرگترين ارزو:وصال
بزرگترين نعمت:خوشبختي


.بزرگترين غم :بي وفايي
بزرگترين درد :جدايي


بزرگترين اندوه :مرگ
بزرگترين بلا :نااميدي

samedi 3 février 2007

پرویز یاحقی


می خواستم بگوییم : روح ملکوتی پرویز یاحقی به ملکوت اعلا رفت اما نگفتم
چرا که : یاحقی گوهری است که از دایره کون و مکان بیرون است .

jeudi 18 janvier 2007

خاطر




به‌خاطر سپردن يعنی زنجير بندگي‌ به گردن انداختن

بدون حافظه نه تاريخ در
. کاراست، نه سنت و نه دلتنگی

lundi 15 janvier 2007

براي همة خوبي هايت‌، متشكرم‌!


«راستي روز مادر، براي مادرت چي خريدي‌؟» «مي‌خواهم براي روز پدر براي پدرم يك ساعت عتيقه بخرم‌.» چقدر جملات آشنايي هستند، همة ما بارها و بارها اين حرفها را شنيده‌ايم و يا خودمان گويندة آن بوده‌ايم‌. براساس تصورات اشتباهي اين انديشه غلط در ذهن ما شكل گرفته است كه اگر مي‌خواهيم كسي را خوشحال كنيم و يا از زحمات و يا خوبي‌هايش تشكر كنيم حتماً بايد هديه گرانبهايي برايش بخريم و غافل از اين كه روح انسان بسيار آسماني‌تر و پاك‌تر از اين است كه بتوان با هديه‌اي زميني آن را خوشحال كرد. ممكن است بسياري از ما از داشتن لباس خوشحال شويم و يا اگر آن كيف چرمي را داشته باشيم احساس خوبي برايمان به ارمغان بياورد اما نكتة اصلي و مهم اين است كه هيچ چيز به غير از يك درك صحيح و انساني روح بشر را شاد نمي‌كند و او را تعالي نمي‌بخشد. در بسياري از اوقات تنها يك لبخند، يك تشكر واقعي و از ته قلب انسان را آنقدر خوشحال مي‌كند كه شايد اگر به او يك سكه طلا مي‌داديد چنين خوشحال نمي‌شد. در روابط انساني توجه و درك آنچه كه ديگران برايمان انجام مي‌دهند و به طور متقابل آنچه كه ما براي ديگران انجام مي‌دهيم‌، تعيين كننده بسياري از حالات روحي ما مي‌باشد. پس از بررسي‌هاي فراوان به اين نتيجه رسيده‌ام كه با ايجاد يك تقابل از محبت در بين انسانها، بسياري از مسايل و مشكلات روحي از بين مي‌رود و از عمده‌ترين مسايلي كه ايجاد ناراحتي شديدي در بين ما مي‌كنند اين است كه احساس كنيم ارزش كارمان درك نمي‌شود و انسان قدرشناسي در اطراف ما نيست‌. در اينجا به بررسي علت‌هاي عدم قدرشناسي مي‌پردازيم كه تنها با كمي دقت مي‌توانيم با رعايت آنها از يك سري روابط مطلوب و دوست داشتني لذت ببريم‌:

1 - بي‌توجهي و عدم دقت‌ من نمي‌توانم ابراز تشكر كنم‌. زيرا اصلاً درك نكرده‌ام كه چه به من داده شده است‌. پس توجه و دقت من كجا بوده است‌؟ هنگامي كه تنها به غُرغُر كردن مشغوليم هيچ كدام از هدايا و موهبت‌هايي را كه زندگي هر لحظه به ما مي‌دهد و يا براي ما آماده ساخته است را دريافت نمي‌كنيم‌. 2 - عدم درك و ديد واقعي از زندگي‌ گاهي اوقات متوجه نيستيم كه چه چيز و يا چيزهايي را دريافت كرده‌ايم‌، تا اين كه كمي وقت گذاشته و به بررسي‌، نگرش و درك زندگي واقع بينانه خود بپردازيم‌. ابتدا بعد از اين كه اين دقت و نيرو را گذاشتيم درك مي‌كنيم كه از چه ويژگي‌ها و نعمت‌هايي در تمام موقعيت‌هاي ويژه زندگي برخوردار بوده‌ايم و قدر تمام زحماتي را كه ديگران در اين مواقع برايمان كشيده‌اند را متوجه مي‌شويم‌. عميق شدن در زندگي باعث مي‌شود تا ما بفهميم تا چه اندازه زندگي‌مان توسط هدايا، محبت و خدمات ديگران پربارتر شده است‌. 3 - ديگران بايد بدانند كه من چقدر قدردان و سپاسگزارم‌ گاهي اوقات احساس قدرداني را نسبت به كسي كه كاري را برايم انجام داده است دارم اما از گفتن آن تنبلي مي‌كنم در صورتي مي‌توانيد چنين رفتار كنيد كه طرف مقابل شما، خيلي صميمي و نزديك باشد و حالات روحي شما را بشناسد و بداند محبتي را كه در حقتان انجام داده است را درك مي‌كنيد در غير اين صورت اگر او را خيلي نمي‌شناسيد حتماً مراتب قدرداني خود را به اطلاعش برسانيد. 4 - فراموشي‌ آنقدر تشكر كردن از كسي را از روي تنبلي به تأخير مي‌اندازم‌، كه فراموش مي‌كنم‌. تهيه يك ليست كوچك از كارهايي كه ديگران برايم انجام داده‌اند، را در اين كار ما را ياري مي‌كند. آلبرت شوايتزر درخصوص تشكر و قدرداني كردن مي‌گويد: «فردي كه به وي مديون هستيد، نبايد براي شما فردي عادي ميان افراد ديگر باقي بماند، بلكه بايد شخص ويژه‌اي براي شما بشود، مانند چيزي كه مقدس باشد.» قدرشناسي و سپاس بدان معني است كه چشمانمان را براي حمايت‌هاي زيادي كه از محيط اطراف خود دريافت مي‌كنيم باز نگه داشته‌ايم‌. اگر به اين روش زندگي كنيم كمتر فرصت رنج و درد كشيدن را پيدا مي‌كنيم زيرا توجه خود را براي كارهاي بهتري صرف مي‌كنيم‌. بيشتر از قبل به چيزهايي كه به ما داده مي‌شود، پي مي‌بريم و از كمك و ياري كه به ما مي‌شود خشنود مي‌شويم و خودمان هم در عمل به اطرافيان كمك مي‌كنيم و از آنچه كه تاكنون دريافت كرده‌ايم مقداري را هم به ديگران برگردانده‌ايم‌. با ابراز هر تشكر توجه را از خودخواهي دور ساخته و متوجه ديگران مي‌شويم‌. اين توجه ما تعيين كننده نوع زندگي ماست‌.

dimanche 14 janvier 2007

يخ


احساساتي بودن دليل خونگرم بودن نيست.هيچ چيز بهتر از يک قطعه يخ اشک نميريزد

vendredi 12 janvier 2007

همه نوشته های.. رو پاک کردم




........ سر زدم به ارکات همه نوشته ها رو پاک کردم
......... این ها همه پاک می شه و فقط مهربونی و صفا می مو نه تو خاطرات
چه قدر خوبه که مثل نوشته های تو ارکات کدورتها رو پاک کنیم و خوبی ها رو هر چند که کم باشه از یاد نبریم
......... خوب و پاینده باشید


8:05 AM7/12/2006
Salam ... baba terekundi ke! Be kasi nagia!!! Be har hal EY-VAL!!! Faghat be James begu sorry ke enghad mozaheme gushish shodam!!! Dar zemn axaye mosaferat koja hastan pas?! Rastiiii, tu in axe ECOLE NORMALE SUPERIEUR DE POLYTECNICE DE PARIS DE SORBONNE DE MARSEILLES DE ... (!) shoma goruhe sorud hastid?! Darid sorude mellie kodum keshvaro mikhunid?! Shayadam darid muzik e mojaz ejra mikonid va yek goruh ham un paiie sen (KHAREJ AZ KADR) daran harakate mozun ajnam midan!!!

8:09 AM7/12/2006
Salam e dobare be khanume General engineer made in Ecole! Avalan man hanuz 20 salam por nashode va tavalodam 7 Mehr hast dar sani peygham daryaft shod! Migam naghashit ham khube ha!!! Ama (khodemunim!) in James ham zabane English esh ziad tarifi nadare ha!!! Report, report, report!!!!!!!!!

8:16 AM7/12/2006
Hala asl hast ya nist dige kare bastan shenas ha va atighe forush hast ke tashkhis bedan amma bayad begam ke zabane English ro besiar bad harf mizane albate man tahal bahash sohbat nakardam ha! Hads mizanam!!! :D
8:21 AM7/12/2006
Tashrif bordid ebadat?! Un ro hargez faramush nakonid! Dar zemn ebadat be joz khedmate khalgh nist! Khedmat be bandegane khoda ro hargez faramush nakonid ... Elahi amin ya rabbal alamin ... saret salamat bashe, siri va gorosnegi ziad mohem nist ...

8:24 AM7/12/2006
KODUM OSTAD?!

8:27 AM7/12/2006
Kojash eshtebahe?! begu manam bedunam. Rasti baba nemikhad tush naghashi bekeshi. Hamun siah o sefid beytar tare.

8:34 AM7/12/2006
KOJA?! begu man dorost konam khodam. man uno avaz kardam ke lo naram. masale kheyli heysiatie baba. jedi begu khodam dorost konam.

8:36 AM7/12/2006
Ya abolfazl!!! in chera hamchin shod?1 hame chish avaz shod ke! bebin toro sare jaddet sare jaddeye sadat siaho sefidesh kon in GBP ro ham nemikham!!! hamun basse! rangi mangi nemikhad bashe, paye man!
8:39 AM7/12/2006
Bebin Azadeh jan, man ghalat kardam khube?! razi shodi?! in jingili finili bazia chie dar avordi?!!! man aberu daram be june mola!!! nakon hamchin, zeshte june Bardia!

8:44 AM7/12/2006
Akhe age bege bia demonstration man che khaki tu saram berizam?! Bayad farar konam biam Paris :-( Mitarsam befahme kare khodam nist...az un haft khattast!

8:46 AM7/12/2006
Ina ro un James e kachal barat tarjome karde?! nagoftam English language esh zaiife?! Koshti mano!!! In yeki dige doroste?!

8:47 AM7/12/2006
Hala chera khatta ro pak kardi?! vaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaay az daste to khodaaaaaaaaaaa

8:52 AM7/12/2006
Mordam az khastegi, koshti mano ... beram ye nushidanie gheyre alcholic bokhoram :(

10:44 AM7/12/2006
Ba arze salame mojadad khedmate ostad general engineer e bozorg, made in Ecole! Vaghe'an lotf kardi mohandes tu in gereftari va sholughi be dade ma residi, mamnun. Faghat un chand jomleyi ke be farsi tahe report neveshte budi baram bi mana bud, yani manzureto nafahmidam! Lotfe to ke arzeshesh bar ma pushide nist, vali nafahmidam manzuret az un jomle ha chi bud? To begu man chikar bokonam?! Un bado birah haye dustane yani chi?! ... Dar zemn in telefone man che badi ee be to karde ke har chi migi ya minevisi ye tikke ham be un mindazi?! Rasti ye cell e jadid gerefta ... ende sexy ... CHOCOLATE

10:54 AM7/12/2006
Bade ke dele mardomo shad konam?! bezar behem bekhandan deleshun vaz she!

10:56 AM7/12/2006
Avalan ke in solao bayad az orkut manager/designer beporsi! dastam khord yeki az scrap ha pak shod baghiasho ejbaran pak kardam, sorry! :(

11:02 AM7/12/2006
Toro khoda farsie sere sohbat kon! man jeddi nemifahmam manzuret chie? mishe soaleto yebar dige vazeh beporsi? dar zemn are hanuz tu univ hastam.

11:12 AM7/12/2006
Valla spreadsheet ke hamun ghabli bud, doroste? Dar morede report ham hanuz check nakardam. Miram khune check mikonam, age soali baram pish umad miporsam. ok? Dar zemn baz ham mamnun ...
11:14 AM7/12/2006
Be har hal sorry ke hesabi khastat kardam ... baz ham mamnun ... good luck

11:19 AM7/12/2006
:) Bye!

11:19 AM7/12/2006
Thank you again ...
2:39 AM7/3/2006
Salam, tabrik migam. Enshallah mofaghiat haye badi, bozorg va bozorg tar ... babate takhir ham ozr mikham, kheyli in ruza gereftaram. Baz ham az samime ghalb tabrik migam.
2:07 PM6/8/2006
Salam, vaghe'an AZADEH ii! mojde eydel ke masiha nafasi mi ayad!
2:27 PM6/8/2006
tikkke mindazi bi marefat?! vasle michasbuni bimaram?! ma sar ta pamun vasle ast!!!
2:23 PM6/8/2006
vali in rasmesh nist ;)
4:47 AM6/5/2006
Salam! Man hanuz zende'am! Axaye jadid mobarak!
THE END!

jeudi 11 janvier 2007

شكسپير



شكسپير ميگه: فراموش كن چيزي رو كه نمي توني بدست بياري

وبدست بياور چيزي رو كه نمي توني فراموشش كني

mercredi 10 janvier 2007

پروفسور حسابي





در سر كلاس پروفسور حسابي يك دانشجوي نروژي از او مي‌پرسد
جهان سوم كجاست؟ ايشان جواب مي‌دهد: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد خانه‌اش را آباد كند بايد مملكت‌اش را خراب كند و هر كس بخواهد براي آباداني
مملكت‌اش بكوشد خانه‌اش خراب مي‌شود

زرتشت





خورشيد باش که اگر خواستي بر کسي نتابي نتواني

lundi 1 janvier 2007

.................قسمت اول - یک شعر از 11 ساله پیش -


.........در آن دور دست مردی بر روی برگها راه می رود

صدای خش خش برگها

..........

پیرزن آرام می آید

...

باز در آن دور دست غنچه ای در حسرت یک سبد

سبد در حسرت دستهای دخترک

و دستهای دخترک در حسرت یک بوسه

.........

تک کلام یک گل رز , افسانه باد با آب دیواره افسون سنگ

گریه مهتاب با شب

درگیری آزادی با اسارت

درگیری کلام با مزاج شاعر

................

فتح قلعه دل با یک بوسه

فتح یک بنفشه با دست باغبان

فتح زندگی با شاپرک

فتح یک نیاز با محبت با کنایه

..............

دشت را دیدم

سایه را دیدم

تاریکی شب را دیدم

................... و بشر غلتان در آن
تاریخ نگارش 15/12/74